نوریما:داره با جایی که اینویی میشینه چیکار می کنه؟؟؟؟؟؟
مرلیا:اخیش تموم شد^_^
سیچی:من رفتم با بچول قرار داشتم
نوریما:باشه
نوریما:هان اون سوزت تگردا چیه؟؟؟؟؟؟؟؟
مرلیا:ن ن ن ن ..نوریما تو اینجا چیکار میکنی؟ از کجاشو دیدی
نوریما:از اول کارتو
مرلیا:چههههههههه
مرلیا:ینی اگه به کسی بگی
نوریما:خوب اگه بگم
مرلیا:خوب باشه پس خودت خواستی
نوریما:چیو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مرلیا:یادته تو جلسه ی اول تمرینات تو یه دونه قلب شیشه ای کریستالی رو به من نشون دادی گفتی که این مال سیچی
نوریما:چ چ چ چ
مرلیا:اره اون مال سیچی برادرت بود که تو شیکستی
نوریما:باشه فقط اگه تو به برادرم بگی منم به اینویی میگم که از اون زهر مارا بخوری
مرلیا:باشه قبول
نوریما:تو هم بهتره دهنتو ببندی
مرلیا:بچه ها اومدن
ایکا:سلامممم به سحر خیز ها
میساکی :من اومدممم
ناکاما:سلوم بچول
خلاصه همه اومدن
فاطی پسرا اومدن
اینهیه: خبر مرگشون البته به جرز برادرم
کوروناسوکه:زایزن بیا بریم کارت دارم
زاتیزن :باشه
مرلیا:پس اون پسره اسمش زایزن بخاطر حرف دیروزش باید تصفیه حساب بکنم
مرلیا:اهای زی زی گولا برو دوستت کارت داره
زایزن:ببخشید حرف دهنتون رو بفهمید
مرلیا:میفهمم تو لازم نیست تذکر بدی
زلیزن :پس که این طور
ایونیی:باید زیاد تمرین کنید من میرم نوشی دنیرو بیارم
ایونی:جیغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغغ
مرلیا:وای ینی چی شده؟یهیهیهیهی^_^
نوریما:تودلم گفتم ینی این نمیدنه
دیگه حوصله ندارم رمان بنویسم
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:خخخخخخ راست میگی
.gif)
پاسخ:خخخخخخخخخخخ بیچاره
.gif)
پاسخ:یهیهیه کنجکاو شدم حالا به کسی نگی
پاسخ:چیییییییییییییییییییی؟؟

.gif)
پاسخ:خخخخخخخ
پاسخ:خخخخخخخ ممنون